مطالعه، طراحی، توسعه، پیاده سازي، پشتیبانی یا مدیریت سیستم هاي اطلاعاتی ،(IT) فناوري اطلاعات
ادامه مطلب
مبتنی بر رایانه می پردازد. این اصطلاح در دهه 1990 جایگزین اصطلاحات پردازش داده ها و سیستم هاي
اطلاعات مدیریت شد که در دهه هاي 1970 و 1980 بسیار رایج بودند. این فناوري معمولا به تولید، پردازش،
نگهداري و توزیع اطلاعات در موسسات بزرگ اشاره دارد. در دهه اخیر، فناوري اطلاعات علاوه بر
خودکارسازي ادارات و توسعه ادارات بی کاغذ، سازمان هاي مجازي، سازمان هاي دیجیتالی، تجارت الکترونیکی،
بانکداري الکترونیکی، شهر الکترونیکی و دولت الکترونیکی، مفاهیمی ازقبیل مدیریت دانایی و منابع اطلاعاتی
را بیش از پیش مطرح و قابل دستیابی ساخته است. با غلبه و (E-LIFE) و فراتر از همه زندگی الکترونیکی
حاکمیت دنیاي الکترونیک بر دنیاي سنتی گذشته، طبیعی است که ما اطلاعات و دانش را عامل اصلی کسب
قدرت بدانیم و نرم افزارهاي کاربردي آ ن را جزو ابزارهاي فرعی کسب قدرت در کلیه صحنه هاي رقابت
بشناسیم. درواقع باید اعتراف کرد که همه حوزه هاي فعالیت الکترونیکی مذکور در راستاي اهداف فناوري
اطلاعات است.
یکی از شاخههاي دریاي بیکران فناوري اطلاعات میباشد . مفهوم هوش تجاري نسبتاً (BI) هوش تجاري
جدید است، اما با دامنه وسیعی از تکنیکها، ابزارها و برنامههاي کاربردي (از قبیل پردازش تراکنش برخط،
پردازش تحلیلی برخط، پایگاه داده تحلیلی، داده کاوي، سیستمهاي تصمیم یار هوشمند، سیستم مدیریت
دانش، مدیریت زنجیره تأمین، مدیریت ارتباط با مشتري و برنامهریزي منابع بنگاه) در ارتباط می باشد و هدف
آن ارتقاء کیفیت عملیات و تحلیل عملیات است. علاوه بر این، هوش تجاري فرایند تبدیل دادهها به اطلاعات
است، به گونهاي که!سازمان تجاري را قادر به آنالیز اطلاعات مینماید تا بتواند با کسب بینش و درك صحیح،
نیازمندي هاي همه ذینفعان سیستم را مد نظر داشته باشد. به عبارت دیگر، هو ش تجاري، عبارتست از بعد
وسیعی از کاربردها و تکنولوژي براي جمع آوري داده و دانش جهت تولید پرس و جو در راستاي آنالیز بنگاه به
منظور اتخاذ تصمیات تجاري دقیق و هوشمند. داده ها با ورود به سیستم هوش تجاري، مورد پردازش قرار
گرفته و تبدیل به دانش میشوند. سپس دانش به دست آمده مورد تحلیل قرار گرفته و نتایج تحلیلی از آن
حاصل میشود. از روي نتایج تحلیلی، بینشی نسبت به سازمان پیدا میشود که بر اساس آن مدیران تصمیمات
لازم را اتخاذ میکنند و اعمالی براي بهبود عملکرد سازمان انجام میدهند. از این دیدگاه ، اطلاعات ابتدا یی
موجود، قادر به پاسخگویی به این سؤال هستند: "در سیستم چه اتفاقی افتاده است؟ " با پردازش اطلاعات
موجود میتوان به این سؤال پاسخ داد: "این اتفاق چرا رخ داده است؟" و در نهایت با تصمیمی که مدیران
اتخاذ میکنند، میتوان پیش بینی کرد: "چه اتفاقی خواهد افتاد؟"
BIدر سطوح مختلف سازمان کاربرد دارد که عبارتند از:
که مربوط به تصمیم گیري هاي کلان سازمان توسط مدیران رده (Strategic Level) 1 - سطح استراتژیک
بالا میباشد. این نوع استفادهها در دفعات کم و در دوره هاي طولانی انجام می شود اما ممکن است با حجم
بالایی از اطلاعات و پردازش ها همراه باشد. تصمیمات گرفته شده در این سطح، غالبا در حوزه مسایل
و توسط مدیران ارشد هستند. نتایج حاصل از این تصمیمات، تاثیرات (Unstructured) غیرساخت یافته
و کلانی در سازمان دارند. (Long-term effect) بلندمدت
مربوط به عملیاتی است که در حوزه مدیران میانی انجام میشود. این :(Tactical Level) 2 - سطح تاکتیکی
عملیات میتواند شامل پیگیري عملیات در سطح پایین، نحوه انجام آن، گزارشگیري و نهایتاً جمع بندي
داده هاي مفید براي اتخاذ تصمیمات میان مدت سازمان باشد. تصمیمات گرفته شده در این سطح، غالباً در
و توسط مدیران میانی هستند. (Semi-Structured) حوزه مسایل نیمه ساخت یافته
پایین ترین سطح انجام فعالیت هاي تجاري یک سازمان است که :(Operational Level) 3 - سطح عملیاتی
در دفعات بالا و معمولا به صورت تکراري در رده هاي پایین عملیاتی سازمان انجام می شود. این عملیات
در دفعات بالا بوده و با حجم کمی از داده ها سر و کار دارند. تصمیمات گرفته شده در این سطح غالبا در
و توسط مدیران رده پایین هستند.
نظرات